در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

روزانه نویسی ساده

این چند روز همش باهمیم صبح هفت و نیم تو این هوای ملس همو میبینیم منم خیلی بد اخلاقم خیلی چون دوره هورمون هامه 

دیروز صبح خان جان ما  رو با یک همچین چیزی  ذوق زده کرد


 خیلی خوشم اومد رنگشم دوست داشتم و ضمنا با این

 

قراره کلی جایزه از ماموریت واسم بیاره که من پشیمونش کردم...

هنوز  موندیم تو این اوضاع اقتصادی مزخرف توی چه کاری سرمایه گذاری کنیم من میخواستم غیر ساخت خونه ی خونه صد متری دیگه هم بخریم ولی خان مخالفه یعنی میگه سرمایه گذاری در ملک بی ارزشه نمیدونم میشه ی کار اقتصادی رو شروع کرد اما خب معلوم نیس جواب بده یا نه !!!

ی پیرهن واسه تولدم سفارش دادم بدوزن که خان با خودش میاره و امیدوارم خوب و خوچگل شه!!!فقط بیست روز دیگر تا تولد پیچک باقیست هه هه همش میگم تو خونه تولد تولد تولد پیچکی...

تا یادم نرفته بگم که من ی فلش داشتم که پر از عکس بود این چند وقت همش حس کردم گم شده دیروز همه جارو گشتم هرجا که به ذهنم میرسید بی فایده بود نذر کردم پیدا شه در یک چشم بهم زدن پیدا شد و خدا رو شکرررررررررررر...

دیروز صبح گفتم دلم بارون میخواد دیشب اینقد بارون بارید که خدا میدونه قراره اینبار یهو و ناگهانی  صبح زود به خدا بگم خدایا دلم زندگی رسمی میخواد که خداوند تا شب محیاش کنه 

چند روز پیش هم باز صبح زود زدیم به جاده و هی از خودمون فیلم گرفتیم ی آهنگی هم خوندیم که بذاریم اینجا ولی بعدش پشیمون شدیم 

اینم کفش های جدیدی که بابا واسم خریده رنگشون رو دوست نداشتم  اما خان میگه خیلی هم خوبه 

آ

مرتیکه گه بای پولار

یک قلم کوتر هایی در تجهیزات اتاق عمل هست که به عامیانه رگ را میسوزاند یک قسمت دارد که دو وجهه ای است یعنی یک دکمه میسوزاند یک دکمه برش میدهد ذاتش عین همین چس استف های اتاق عمل ماست...سوگولی مسئول هستن یادتان بخیر شاهنشاه های قبل از انقلاب که حداقل راست میگفتید فلانی سوگولی ماست اما اینها نه دور حاجی اتاق عمل ما  میچرخند و هی میگویند حاجی فلان را برایت بیاوریم چایی کوفت میکنی این  میوه خشک هارو واستون کنار بذارم بفرمایید خودکارتون ای بابا شما چرا بلند میشین صبر کنین من برم اونور برنامه ها رو سریع بیارم وای ی ی ی حاجی چه خبررررر؟ یا اینکه در نهایت بکشم پایین ی دور تمیز منو بکنی!خوشبختانه کارشناس اتاق عمل هستند اما سر عمل که نمیروند مسئول لاشی بازی اتاق عمل هستند از وسط اتاق که رد میشوم دلم میخواهد بگویم به به ج.ن.د.ه خانوم ها چه خبر اوضاع و احوال ؟از یک طرف هم نان بقیه را آجر میکنند کارانه 2.5 میلیونی میگیرند و برای بقیه 250 تومن مینویسند...راستش ما همان اول که وارد سیستم گه بیمارستان شدیم به ما هشدار دادند که بر اساس چشم و ابروست برو ببین مسئول از ناز و کرشمه های شما خوشش می آید یا اینکه نه باید گورت را گم کنی جای دیگری!!!خلاصه قرار است برویم چس ناله کنیم که بابا ما قد 4 تا اسب و قاطر کار کردیم جناب مسئول فقط کونمان نگذاشتید پس لطفا در کارانه ما تجدید نظری بفرمایید ( البته ما جز 250 تومنی ها نیستیم )نقطه.

ما گه تر از آن شدیم که صادق باشیم گه تر از آن شدیم که دلمان بسوزد کمی به فکر قسط های متاهل ها باشیم گه تر از آن شدیم که کمی یکرو باشیم اصلا یک رو بودن سیری چند بزن بسوز و ببر...عین همین دکتر ص که اینجا اگر یک وسیله خراب باشد میزند میکوبد زمین و فحش و ناسزا و ...اما ما چند روز پیش با زن چندمش یا دوست دختر جدیدش در روسری فروشی سر محله مان روئیتشان فرمودیم اما چیزی خلاف دیدیم که ایشان بسیار هم خوش برخورد هستند دست دوست دختر جدیدشان گرفته و لاس میزنند ما هم کمی دلمان برای همسرانشان سوخت...البته قابل ذکر است از همان استف های ما دختری 27 ساله هستند که کم خودشان را به این آقای دکتر نمالیدند و کم برای جناب دکتر دست‌پخت خودشان را نیاوردند و کم  لاس نزدند تا به مقام والای نشستن بر روی صندلی های چرمی اتاق عمل رسیدند...

حالا دلمان هم که بگیرد باز باید برایت مهم نباشد باید سعی کنی دلت برای بچه هایت بسوزد و هی بغض قورت دهی مجبور به تحملی چون قسط داری و نان زن و بچه ات از بین میرود حرف که بزنی کارانه سه ماهت را صفر میکند...

از این گل و بلبل تر هم مگر داریم ؟

مبتلایم به تو

قرار هامون فقط توی پاتوقمونه هربار که میریم حتما زغال اخته و گردو میخریم و حسابی کیف میکنیم شهر ما زغال اخته نداشت منم همش در حسرت بودم ی بار داشتم ماشین رو پارک میکردم خان رت که گردو بخره ناگهان با صدای بلند گفت پیییییییییییییییییییییییییییییییییییچک بیا بیا بیا منم رفتم گفت زغال اخته دارهههههههههههههههههههه نمیدونید چقد خوشحال شدم قد ی دنیا خلاصه خوراک هر روزمه تا میرسیم به پاتوق گردو و زغال اخته میخریم 

همون موقع دستام حسابی نمکی شد و باید تمیز میشد دیدم خان گفت پیچک دستات رو میاری کنار تخت ؟با آّب معدنی دستامو شست و تمیز کرد!از تو مهربون تر هم مگه هست؟عشق من؟

دو هفته پیش جایزه سالگردمون رو ازش گرفتم با ی دنیا عشق واسم خریده بود همیشه میگه به ارزش مادی هدیه من هرگز نکاه نکن چون من با تمام وجودم واست کادو میخرم

مامانش طلاهامو دیده و کلی خوشحال شده و گفته باید خودمم بهش اضافه کنم!

  ادامه مطلب ...

یا حق

الهی به امید تو