در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

یک خطای ناخواسته

مثل همیشه توی اتاقم بودم و با یکی از همکار های آقا بحث میکردیم که ی خانومی را واسه شستشوی زخمش آوردن تصادف کردن و پاش له شده زخمش خیلی بوی بدی میده و چندمین بارش بود که واسه شستشو میومد ی نگاهی به همکارم انداختم و اون از نگاهم فهمید و گفت باشه برو ی چایی بخور من انجام میدم نرفتم ولی فاصله گرفتم و به همکارم کمک کردم صدای جیغ زن تا ناکجا آباد میرفت یادم اومد که آخی پسرش پاش قطع شده بهش گفتم پسرت چی شد رفتی ببینش؟ گفت نه نرفتم من هم گفتم آره ی مادر که دل نداره ببینه پای بچش قطع شده صدای ناله زن خاموش شد نمیدونست... نمیدونست که پای پسرش اینطوری شده و هیچ کدوم از پرسنل بهش نگفته بودن آقای ک مات و مبهوت بهم نگاه میکرد و همکار بیهوشی ی سری تکون داد حالا دیگه خفه شده بود و نسبت به حرکت دست همکارم هیچ عکس العملی نشون نمیداد رفتم ی لاین دیگه و روی صندلی های اونجا نشستم بعدش آقای ک اومد من بهش گفتم سرزنشم نکن گفت نه تو که نمیدونستی گفتم خب میگفتین گفت نمیدونستم نمیدونی دلم گرفت.....

برای رضای خدا آرام رانندگی کنید بخاطر مادرتون پدرتون بچه هاتون 

نظرات 12 + ارسال نظر
آبانه سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 13:24

دلم ریش شد
هر وقت آمار سوانح رانندگی رو میشنوی اعصابم بهم میریزه

مردم گوش نمیدن ماشین های ما غیر استاندارده اینا هم هی گاز میدن

خاموش سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 01:41

سلام خانم پیچک من خواننده خاموش شما بودم و از وبلاگ قبلی تون هم گاهی وقتا میخوندم نوشته هاتونو ... میدونید چیه دیگه تصمیم گرفتم اصلا به وبلاگتون نیام !!! قصد بی احترامی ندارم ولی خواستم این چند خط رو براتون بنویسم بعد برم ...
رک بهت بگم تو یه دختر از خود راضی و لوسی که همیشه میخوای همه فقط و فقط تعریف و تمجیدت رو بگن و حلوا حلوات کنن ... تو محل کارت اگه یکی نازتو بکشه میشه آدم خوبه ی داستانت و اگه یکی ازت خوشش نیاد به باد فحش میگیری و میای اینجا بدترین صفات رو بهش نسبت میدی و تا میتونی فحش بارونش میکنی ...
ولی یه نگاه به خودت نمیاندازی همین خود تو و امثال تو میدونی حق چند نفرو خوردید که میتونست جای شماها که با کلی امکاناتی که خودت ازش دم میزنی داری و سهمیه ای که رتبه داغونت رو تبدیل به یک رتبه عالی کرده و رفتی مدرک گرفتی و هنوز مدرک گرفته یا نگرفته با پارتی بازی رفتی سرکار ... من خودم تو بطن کارم پس لطفا نگو پارتی نبوده که خندم میگیره چون امکان نداره ... شاید یکی میتونست الان جای تو باشه که خیلی خیلی بیشتر از تو به این کار نیاز داره ... نمیگم تو مسئول بیکاری بقیه هستی ولی خوبه بعضی وقتا یه نگاهی هم به خودت بندازی و به قول معروف به خودت بیای و اینقدر خودتو نگیری ... خانومی که میگی چشم و دل سیری آخه یه دونه ماتیک و یه جفت کفش عکس گذاشتن داره ؟! من آدم عقده ای نیستم ، موفقیتهایی که من و عشقم داشتیم رو دلم نمیاومد به کسی بگم نکنه یکی با حرفای من دلش بسوزه و خودشو کم ببینه ولی تو که ادعای فرهنگت سر به آسمون میزنه یه چیز کوچیک رو تو بوق و کرنا میکنی و جار میزنی ... زشته عزیزم بزرگ شو خواهشا ...
در مورد عشقت هم خوب فکر کن توی این مدت چیزی که من متوجه شدم خلاف چیزیه که تو در مورد عشقت فکر میکنی اینو خواهرانه بهت میگم ... حتی اگه اینجوری هم نباشه با این رفتارات .........

هه هه:

هیکی سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 01:21 http://picky-hicky.blogsky.com

وای وای وای چقدر دلم به حال اون مادر_ سوخت :((((

از این موردا زیاده ولی چی میشد ما درست تر رانندگی میکردیم ؟
اونطوری فقط ماشین خراب میشه

نسیم دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 14:12 http://nasimmaman

خودت و سرزنش نکن...بالاخره میفهمید....
بیچاره اون مادر...بیچاره اون پسر.....

اصلا نتونستم با این جمله بالاخره میفهمید خودم رو قانع کنم

ّبینو دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 12:44 http://ruzhayearghavani.blogsky.com/

دقیقن حرف دل منو زدی .... واقعن نمیدونم این همه بی احتیاطی و سرعت زیاد که به قیمت جون خود آدم و عزیزاش و یه سری آدم بی گناه دیگه تموم بشه، می ارزه ؟!
تو که نمیدونستی اون خانوم نمیدونه،خوت رو سرزنش نکن. البته باید می فهمید دیر یا زود ولی خب شرایطی که توش بهش این خبر روبدن هم مهمه

متاسفانه همینطوره
اینقدر آدم از تصادف داغون میشه همون ی ضربه کوچیک هم آدم رو میپوکونه
کاش من نمیگفتم ولی

پریسا یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 22:02 http://afsoongar68.blogsky.com

سلام پیچک عزیزم
وای حالا مادر چه شوکی بهش وارد شده:/
شما که نمیدونستی ،بالاخره که میفهمید

سلام
پری بد بود ولی

شیشه یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 18:05 http://shishe30.mihanblog.com

وای چقد تلخ.حتما حس غم انگیزی داشتی.فدا سرت.

والا ناراحت شدم

فری خانوم یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 14:19

پیچک جونم اینستا هم هستی یا نه

سلام
نه اینستای شخصی دارم

باران یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 11:52 http://dailymemoirs.com

وااااای عزیزم چقدر بد میشه
درکت میکنم
منم دختر عموم سرطان خون گرفت ولی بهش نگفته بودن . من رفتم ملاقاتش و ازش پرسیدم خب داری شیمی درمانی میشی؟
اونم رنگش پرید حالش بد شد
خیلی بده میدونم
ناراحت نباش تو که نمیدونستی :)
امیدوارم زودتر به هم برسین خانم خانما

چقد بد دختر عمو که دیگه خیلی بده خیلی
آره نمیدونستم که نباید بگم
هیییم کاش

آیدا یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 11:48 http://Aiiidddaaa.blogfa.com

پیچک جان اینجا نمیشه نظر ِخصوصی گذاشت؟

فک نکنم زیرش بنویسی خصوصی من تاییدش نمیکنم

نونو یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 10:24

پیچک دکتر زنان اونجا دسترسی داری تو بیمارستان یه سوال بپرسی؟

بله عزیزم دسترسی دارم

آیدا یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 10:22 http://Aiiidddaaa.blogfa.com

اشکالی نداره تو که نمیدونستی پیچکی
هزار بار بهم گفتن، خودمم هزار بار تصمیم گرفتم ، هزار بار مامانم قول گرفته ولی اصن نمیشه انگار
بعضی از ما آدما حرف تو گوشمون نمیره یکیش خود ِمن

ولی بد شد خیلی
چرا نشه حتما میشه خدایی نکرده ی اتفاق بد میفته جبران نمیشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.