در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

روح شیرینت

خواب دیدم یک مرد 45 ساله شدی اما هنوزم خوشتیپ و خوشگلی و میتونی ی دختر جوون رو عاشق خودت کنی !من رانندگی میکردم و تو داشتی به دخترمون مسیج میدادی که نزدیکیم اینو دزدکی نگاه کردم...سر کوچه توقف کردم و تو رفتی که با دخترمون برگردی تا بهت رسید شروع کرد به تعریف و حرف زدن من از دور حرص میخوردم که چقد این دختر وراجه و چقد روی اعصابه!من توی فکر بودم و سرت رو نزدیک شیشه آوردی و گفتی دخترک هوس آب طالبی کرده ماشین رو پارک کن بیا !قبلا تعریف کرده بودین که آب‌میوه فروشی نیست ی آقائیه که فقط آب طالبی داره ی بساط کوچیکیه من توی دلم خیلی ناراحت شدم چون میدونستی من اصلا آب طالبی نمیخورم!دخترک مدام از کلاس امروزش و نت هایی که یاد گرفته و کاری که قراره امشب تو خونه واسمون بزنه حرف میزد!تو دستم رو گرفتی و فشار دادی و من اصلا حرفی نزدم تا رسیدیم دخترک با ی هیجان خاصی گفت سلام آقا ارسلان امروز یکم دور تر بساط کردی بین اینکه بگه سه تا آب طالبی یا دو تا شک داشت که تو گفتی دو تا آب طالبی و یکم دور شدی...و دخترک با چشم دنبالت کرد من تکیه زده بودم و داشتم به مامان که حسابی مریضه فکر میکردم و مدام برنامه میریختم که با چه سیاستی بکشونمش اینجا و به فلان دکتر نشونش بدم!تو ی لیوان معجون بزرگ آوردی و گفتی بخور من هنوزم ی زن لاغر بودم برا همین مثل دوران دوستیمون گفتی بخور دیگه خیلی ضعیف شدی!چشمم به اون آب میوه فروشی بزرگ اونطرف افتاد و فهمیدم از اون معجون گرفتی تو دلم گفتم این ارسلان با چه عقلی اینجا بساط کرده و بعدشم گفتم حتما میدونه ی خل و چل هایی مثل و تو و دخترت ازش آب طالبی میخرین! تو رو به روم وایسادی بودی و حسابی نگام میکردی فاصلمون چند سانت هم نبود برا همین هی زانوت رو می‌چسبوندی به پام دوباره گفتی بخور که دخترک اومد و با کلی هیجان داشت مارو نگاه کرد تو به ساعتت نگاه کردی و گفتی بخور پیچک میخوایم بریم تا 45 دقیقه دیگه مامان میرسه و رفتی که با ارسلان حساب کنی و گفتی به زور راضیش کردم میخواستم حرفی بزنم که دخترک باز شروع کرد که مادر جونم حتما از کار امشبم خوشش میاد من یک هوووووف با یک خوشحالی عمیق گفتم 

نظرات 12 + ارسال نظر
نسیم دوشنبه 23 شهریور 1394 ساعت 14:09 http://nasimmaman.blogsky.com

چقد خوب بود...خیلی خوب

خیلی عالی خیلی

شیشه یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 18:06 http://shishe30.mihanblog.com

عزیزم،ایشالا45سالگی آقاتون:-*:-*:-*

450 سالگی هه هه

مهربانو شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 20:28 http://www.7168.blogfa.com

از اون خواب خوشگلاً..دختر بچه تو خواب تعبیرش خوبه پیچک

دلم واست تنگ شده
دختر بچه نبود ی دختر دوم راهنمایی بود شاید

باران شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 15:46 http://dailymemoirs.com

سلام عزیزم
من متولد 66 و آقای هلو 63 هستن
مرسی دوست گل و گلاب
زحمت کشیدی اومدی پیشمون ممنونم:*

عزیز دلمممممممم خیلی خوش بهم رسیدین مبارک مبارک مبارک

آنا شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 15:18 http://aamiin.blogsky.com

بچه داره خودش؟ .. چه خوب .. خواب قشنگی بود.

کی آنا جان ؟
خیلی خواب خوبی بود

هیکی شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 11:57 http://picky-hicky.blogsky.com

عزیزم :) چه قدر خوب نوشتی :)
میدونی عاااشق همچین نگارش هایی ام!

قابل شما رو نداشت عزیزم

آیدا شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 11:50 http://Aiiidddaaa.blogfa.com

پیچککککککککک جونم چه خوابیییییییییی
من که میدونم یه روز همینجوری میشه..تو...آقای پیچ...بچه ها

بچه هااااااا
آره چه خوابی دختر بیارم هووی من میشه

نرگس شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 10:22 http://azargan.persianblog.ir

ای جونم چه رویای شیرین ایشالا به زودی زود تمام رویاهای قشنگت به واقعیت بپیونده شاد باشی وسلامت

مرسی عزیز دلم
توکل بر خدا

عارفه شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 00:33

پیچکی جو و و ونم م م
این خواب به واقعیت تبدیل میشه شک نکن
با همه ی وجودم از خدا همیشه خواستم روز بهم رسیدنتون نزدیکتر بشه[قلب]
ااصلنم معلوم نیس عشقه دختری:-D

امیدوارم عزیزم
کاش بشه عزیزم کاش
اتفاقا من واسم فرقی نداره بچه چی باشه اما خان عزیز فقط دختر میخواد فقط و فقط و فقط

Negin جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 18:26

عزیزمممم چ خواب شیرینی
انشالله تا قبل از سال ۹۵همه چیز درست میشه پیچک برات ارزو میکنم سال ۹۵برات بشه بهترین سال زندگیت....سالی که فقط مخصوص براورده کردن ارزوهات باشههههه
انشالله که خیلی زود عروس بشی...خوشگلترین عروووووووووس دنیااااااا...

خیلی حس خوبی بود
مرسی از آرزوی خوبت کلی آرزو دارم عزیزم کلی آرزو که خدا باید بفرسته پایین
قربونت عشقم

MissMo0n جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 17:29 http://our-calendar.blogfa.com

ای جانم چه رویای شیرینی....
پیچک من مطمئنم که یه روزی تمامِ این رویاها به حقیقت میپیونده....شما و آقای خان لایقِ همدیگه هستین و خیلیم به هم میاین....
امیدوارم خیلی زود بیایی و از واقعیتی بنویسی که به شیرینیِ همین خوابه....

فدات برم من
سپردم به دست خدا هرچی خودش صلاح میدونه عزیزم

رها جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 16:21

:/

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.