در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

در ره توام ای عشق

آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha

زیر 18 سال

من کمتر رختکن میرم بیشتر توی اتاقم هستم تنها بودم و روی صندلی نشسته بودم که ی دختر ریزه میزه رو آوردن و بهش گفتن بیا روی این یکی تخت خیلی بچه بود شاید 17 سال شاید 16 گفتم بچه اولته گفت آره بعدشم حوصله نداشتم هنوز پرسنل نیومده بودن...داشتم رد میشدم که دستم رو گرفت گفت میشه یک سوال بپرسم اما بین خودمون باشه ؟لهجه داشت!گفتم بگو !گفت اگه بچه از یکی دیگه باشه بقیه میفهمن؟ گفتم نه!مگه با آزمایش DNAبعد با خودم گفتم منو باش دلم واسش سوخت خانوم ج.ن.د.ه تشریف دارن بعد گفت من شوهرم تصادف کرده و فوت شده الان 9 ماهه تقریبا گفتم خب ؟گفت سر ماه نشده من رو دادن به برادر شوهر بزرگه م که 55 سالشه ولی این بچه از شوهر اصلیمه خودم میدونم !اون موقع که زن حمید خان شدم (برادر شوهرش )حامله بودم ...شوهرم تصادف کرد خانوم و اشکش سرازیر شد !گفتم چند سالته گفت 17 سال !زن اول حمید خان 4 تا دختر داره من پرسیدم بچه تو پسره گفت آره ؟گفتم عزیز دردونه ای میشی واسه خودت بدبخت زن اولیه الان شوهرش فک میکنه مشکل از اون بوده که پسر دار نشده گفت آخه ی شوهر 55 ساله داشتن چه دل خوشی داره خانوم !میفهمید!

وقتی زایمان کرد با ماما رفتم که ببینم شوهرش کیه ؟ی مرد 55 ساله که به شدت سیگاریه نامرتب بود صداش کردیم اومد خیلی خوشحال بود!اثری از مادر دختر نبود بی خانمان بود انگار بدبخت...هنوز خیلی بهش فک میکنم...خیلی ممکن بود خود من جای اون باشم و هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خودم نداشته باشم ی مفعول باشم فقط برای ارضای حس جنسی شوهرم ی بچه زا یا پسر زا ....

خیلی تلخه خیلی 

بعدا نوشتیم:این خانوم کلا یکبار ازدواج کرده و شوهرشم همون آقای 55 ساله س حالا ولی این تیکه که شوهرم فوت شده رو دروغ گفته با توجه به حرف های مادر شوهرش البته!نتیجه خب مشخصه ایشون ی شریک جنسی دیگه داشته که اینقدر نگرانه و مطمئن هم بود بچه از شوهرش نیست...وقتی یک دختر 17 ساله با ی مرد 55 ساله ازدواج میکنه احتمالا همین نتایج حاصل میشه! 


نظرات 23 + ارسال نظر
samaneh.R سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 16:02 http://samanehjoon.mihanblog.com

چه حقیقت تلخی!!

خیلییی

شیشه یکشنبه 22 شهریور 1394 ساعت 18:07 http://shishe30.mihanblog.com

بیخیال،من منظورم یچی دیگه بود
:-*:-*

باشد

بانوی کوچک جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 13:49 http://barayeman3.mihanblog.com

عه جالب شد پس اتفاقا من چون حقوق میخونم تعجب کردم چون عده زن رو نگه نداشتن ودوباره ازدواج کرده ...

فعلا خود من هم نمیدونم دقیق ماجرا چیه ترخیص شده دیگه

عارفه پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 18:18

سلام خانوم جان
خوبی؟
من فقطو فقط دلم واسه اون زنه بدبختو بیچاره ی اولی سوخت
که همه عمرو زندگیو جوونیشو گذاشته پای یه مرد بی شعوره جای خالی که واسه خاطره یه پسر رفته یه دختره 17 ساله گرفته
اون دختره هم واسش زیادیه
چقده دنیای اطرافمون کثیف شده

سلام
کلا همینطوره هرکی با ی مشکلی درگیره

غزال پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 10:24

پیچک تو با این تحصیلاتت بعضی چیزا رو متوجه نمیشی عجیبه!!ببین من نگفتم اون پاکه یا رابطه نداشته یا داشتخه خوب کرده!واضحه این؟گفتم تو حق قضاوت و فکر نداری. تو مگه خدایی؟حداش ستار العیوبه بدکاره هارو میبخشه تو اونوقت چیکاره ای؟که اسم بذاری رو یکی یا نذاری؟با چشمتم دیده بودی حق نداشتی این فکرو کنی. حالا فخرم داره کاراشتباهت؟ که میگی اهل ریا نیستم؟ افرین که نیستی.اهل قضاوتم نباش!نسل دوم شدیم چون اینجور کارا و افکار هست.خوبه الان یکی رد شه بگه تو با مرد غریبه میری سفر کوتاه یا خونه خالی حتما فلان کارو میکنی خوبه؟؟؟اگه بده در مورد اونم فک نکن!چون نه با چشم خودت دیدی رابطه ی زنا با کسی داشته نه حتی حق ش رو داری. اگه خوبه که واقعا متاسفم به قول تو برا مملکتی که پرستارا و کارکنای بیمارستانش که تحصیل کرده ن اینجوری ن که یکی راحت میاد به یکی بدترین لقبو میده یکی م میره فیلم اتاق عمل جراحی دختر ۸ ساله رو پخش میکنه
گفته بودن از علایم اخر الزمان اینه که ملت گناه میکنن و خودشونو مبرا و پاک نشون میدن.باور نمیکردم ولی الان دیدم لقب داده میشه بعد افتخارم میکنن که ریاکار نیستن...

غزال جان من از کلمه حق داشتی حق نداشتی بدم میاد لطفا توی وبلاگم به من نگو حق نداری چون حاکمیتی بر من نداری لحنت رو هم آروم کن چون باز هم حاکمیتی نداری که با لحن تند صحبت کنی
آره لقب دادن خوب نیست منم نگفتم خوبه کاره بد بده من گفتم من کار بدم رو پنهان نکردم و واقعا اون لحظه این به ذهنم رسید خب من خدا نیستم من یک انسان گناهکارم خطا میکنم خطای خودم رو نوشتم چون انجامش داده بودم

شیشه پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 10:09 http://shishe30.mihanblog.com

کامنت بچه ها رو الان دیدم.
من منظورم بر زبان آوردن یک شعار تکراری نبود
خود من قطعا کسانی رو قضاوت ناصحیح کردم اما ب کار بردن لفظ رکیک تو یک فضای به این لطیفی بنظرم جالب نیست.

ایده آل حرف نزن من اون لحظه به ذهنم رسید خب رسید دیگه و نوشتمش من از غیر واقعی بودن متنفرم

شیشه پنج‌شنبه 19 شهریور 1394 ساعت 09:54 http://shishe30.mihanblog.com

قضاوت اولیه ات نسبت ب دخترک ناراحت کننده بود.
لفظ ج.ن.د.ه اصلا برازنده ی این وبلاگ عاشقانه نیست.نمیدونم اما حتی راجع به یک فاحشه هم نباید با قاطعیت نظر داد.چه برسه به یه دختر بچه که معلوم نیس واقعیت زندگیش چی هست.
:-*:-*:-*

بار هم برا من غیر واقعی بود حرفت
شما بیمارستانی که باشی باید همه رو hiv مثبت در نظر بگیری...توی بیمارستان هیچ کس پاک نیست
وقتی من یکبار بدون دستکش دست ی نوزاد رو گرفتم همکارم کلی دعوام کرد گفت تو از کجا میدونی مامان این ی زن انسانه؟ گفتم یعنی چی ؟گفت ممکنه این زن هرکاره ای باشه پس نباید بدون دستکش به بچه ش دست بزنی تو بیمارستان همه بدن مگه اینکه خلافش ثابت شه یعنی تو مرکز من اینطوریه

آنا چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 23:55 http://aamiin.blogsky.com

عجب .. نمی شه هیچی گفت. مطلقا هیچی ..

آره منم از اول اصلا نباید مینوشتم

مریم چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 22:16

سلام تصادفی وبلاگتون پیدا کردم و خوندم واقعا من اگه جای شما بودم همون فکر و میکردم و یه سوال چرا بعضی ها انقدر شعار میدن؟؟

من نمیگم من درست فک کردم یا رفتارم درسته نه ؟
ولی خدایی ما انسانیم و ناقص

غزال چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 20:35

ابانه جان من چشم برزخی ندارم اما یاد گزفتم هرکسی رو قضاوت نکنم!!برا اینکار لازم نیست چشم برزخی داشته باشی.یه ذره عقل و تجربه از درس زندگی کافیه. مگه خود همین پیچک بارها و بارها الکی توسط خواننده هاش هانواده ش محیط بیرون بیخود قضاوت نشده؟پس سخت نبوده یاد گرفتنش.شماهم لازم نیست چون خودت هم اشتباه کزدی از اشتباه یکی دیگه هم حمایت کنی.هر داستانی داشته باشه تو حق قضاوت و لقب دادن نداری.

ببین عزیزم وقتی شما پزشک باشی بعد یک دختر با خونریزی شدید بهت مراجعه میکنه چیزی جز اینکه این فرد سقط عمدی داشته به ذهنت نمیرسه و هرچی هم واست قسم بخوره باور نمیکنی!
بعدش وقتی یک نفر رک و راست داره میگه اگه بچه از شوهرت نباشه از یکی دیگه باشه شما فک میکنی حضرت فاطمه زهراس؟یا متوجه میشی که رابطه غیر اخلاقی داشته ؟شعار کلیشه ای نده
قضاوت یعنی وقتی که ی دختر و پسر رو با هم ببینی تو خیابون ولی بری بگی با دوست پسرش بود در صورتی که شاید با همکارش چند قدم راه رفته باشه!
در نهایت اون خانوم همون رابطه غیر اخلاقی رو داشته شاید بهش حق بدم چون تحمل اون مرد بوگندو خیلی سخته!
البته نمیدونم توی دید شما اگر یک زن شوهر دار بره با یکی دیگه رابطه جنسی برقرار کنه و ازش بچه دار شه چی خطاب میشه !
من اصلا اهل ریا نیستم برای همین دقیقا همون ذهنیت رو که دقیقه اول پیدا کردم نوشتم
گاهی فکر میکنم خواننده های اینجا فک میکنن فرشته های خداوند هستند بی گناه و بی آلایش شاید باشند ولی با خودم فک میکنم اگه خواننده ها اینطوری هستن اگه مردم این کشور اینقدر قدیس هستن پس این کشور چرا گه دونیه. ....

نیکا چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 19:46

وای خیلی بده
زندگی باید با عشق باشه فقققققققققطططططططططططططط
مگه ن پیچکی

آره ی جاهاییش عقل هم میخواد قطعا

نرگس چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 16:00 http://azargan.persianblog.ir

چقدرتلخ وچه دردناک دلم برای دختران سرزمینم سوخت که یکسری بخاطر نداشتن سرپناه ونداشتن سرپرست مجبورند تن به زندگی با کسانی رو بدن که اصلا در شعنشون نیست خدا ایشالا کمکش کنه

خیلی زیاده مثلا من ی کیس داشتم یعنی داشتیم که متولد 79 یا 78 بود و باردار بود و بچه دومش بود بعد زن دوم هم بود البته خیلی هیکلش درشت بود

آبانه چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 15:58

خدمت غزال خانوم عرض شود شما چشم برزخی داریم. اکثر ما تو اولین جمله همون فکر پیچک رو کردیم.
منم موافقم که داستان بوده. نمیشه تو کمتر از یه ماه شوهر کنه. یه داستانی داره این خانوم

باید برم سراغش ببینم تهش چیه چون واقعا ی شوهر پیر داشت

غزال چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 07:43

چقد زود قضاوت کردی و تو دلت بهش گفتی ج.ن.د.ه....تو که روزی هزارتا ازینا میبینی خبر نداری از درد مردم چرا قضاوت میکنی....خیلی قلبم درد گرفت فقط از همون یک جمله ت...و چقدر راحت بهش گفتی بدبخت....
فقط کاش قضاوتش نمیکری.همین.

آره

سارا سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 23:37

اصن نمیشه همچین چیزی. چون چهار ماه و ده روز عده باید نگه داره و هیچ محضری عقد نمیکنه و برا همیشه حروم میشه

شاید صیغه کرده نمیدونم...من اول شک کردم بعد رفتم شوهرش رو دیدم...

مریم سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 14:30

Cheghad talkh o daravare sarneveshte bazi adama

آره ما هم دست کمی نداریم

نسیم سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 14:16 http://nasimmaman

چقد بد و تلخ....چه شیر تو شیری بوده

متاسفانه

بانوی کوچک سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 13:45 http://barayeman3.mihanblog.com

سلام خیلی تلخه ...هنوزم عقب مانده ایم توخیلی چیزا...افسوس واقعا باید خداروشکرکنیم حق درس خوندن داریم ..حق انتخاب و خیلی چیزهای دیگه

تلخه تلخ

ملیح سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 11:25

از این مردای کچل شکم گنده ی پیر که میرن زن جوون میگیرن متنفرم

خیلی ها مجبورن ازدواج کنن به همینا

نارسی سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 11:22

نونو سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 08:23

آیدا سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 07:28 http://Aiiidddaaa.blogfa.com

ای بابا...چقد بد
توی 17سالگی طعم یبدبختی رو چشیده

تلخه

طلوع سه‌شنبه 17 شهریور 1394 ساعت 04:16 Http://tolusobh.blogsky.

مگه هنوز هست از این داستانا!!؟؟؟؟
ما چقدر عقب مونده ایم ااااااااای خداااااااا

هست طلوع هسسسسست توی بیمارستان نیستی ببینی چقدر مردم درد دارن
رمز ندارم طلوع

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.