توجه:؛:؛:؛آدرس اینستای پیچکی ها:pichakiha
عاشق شدیم...جناب آقای خان و سرکار خانوم پیچک هستیم...در آرزوی وصال به سر میبریم
من کارشناس اتاق عمل هستم و در اتاق عمل کار میکنم
ادامه...
سلام. مدتیه می خونمتون. قبلا جسته گریخته بود. یه سوالی برام پیش اومده. متوجه شدم شما با خانواده خان کاملا ارتباط دارید و خونه شون می رید، با توجه به مخالفت و حساسیت خانواده خودتون، متوجه این موضوع نشدن؟
سلام نه چون تقریبا نسبت به قبل هیلی ازاد ترم چک نمیکنن که کجا هستم
یا خداااااااااا چهار سال؟!!!! البته ماشاءالله عزیزم همیشگی بشین برا هم اما کاش پدر گرامی زودتر رضایت میدادن. مزدوج شده بودین الان باید میرفتین تو فکر نی نی توکل بخدا
نه بابا قصدم نیست تا ی سری برنامه ها ردیف نشده بچه بیاریم
چه نی نی هلویی!!! عکس های عروسی هم خیلی خوشگل بود. ما یه بار رفته بودیم خلخال توی هتل ساکن شدیم. بعد اون هتل تالار و رستوران داشت و هر شب عروسی بود. یه شب شوهر خواهرم و دوستش اجازه گرفتن که تو عروسی شرکت کنند. دوستش خیلی از تصور رقص عروسی خوشحال بود اصلا در حال رفتن به تالار حرکات موزونش شروع شده بود اما زهی خیال باطل. تو عروسی فقط کادوها را اعلام کردند و میوه و شیرینی خوردند. اون دو تا بیچاره هم خسته شده بودند. بعد معلوم شد که اصل عروسی را می رن توی باغ می گیرن.
سلام نی نی واقعا ناز بود اونجوری که لذت نداره بدون رقص ؟عروسی یعنی شادی واقعیییییی ضد خال خوردن پس
سلاااااااااام م م م م به به پیچکی خانوم جان حال شما؟ احوال شما؟ تولدت مبارک خانوووم هرچند پساپس ایشالا 120ساله بشی من یادم بودااااااااااااا اما تو نبودی دختره بد ممنون بابت اینستا
سلاااام شکر خدا مننظر وصالیم عزیزمممم مرسی عشقم اگه یادت بود پس چرا نگفتی خواهش میکنم عزیز دلممممم بوس
نمیدونم قبلا بهت گفتم یا نه که حال و روزم تقریبا مشابه توئه... اینکه مهرماهی هستیم اینکه عاشقم... عاشق اولین مرد زندگیمم... بلاتکلیفم.... توی مراسمات و رفت و آمدای خواستگاری ، همه چیز بهم خورد... بخاطر مخالفتهای پدرم... پدرم مثله پدر شما برخورد تند و بدی داشت... ولی هنوز باهمیم و عاشقانه همدیگه رو دوست داریم... امشب که بیستم مهرماه هستش سالگرد اولین جلسه خواستگاریمون هستش... دلم خیلی گرفته پیچکی
اخی عزیزم ایشالله که همه چی درست میشه عزیزم و بعد محرم و صفر میاد خواستگاری و همه چی درست میشه بوووووس
سلام. مدتیه می خونمتون. قبلا جسته گریخته بود.
یه سوالی برام پیش اومده. متوجه شدم شما با خانواده خان کاملا ارتباط دارید و خونه شون می رید، با توجه به مخالفت و حساسیت خانواده خودتون، متوجه این موضوع نشدن؟
سلام نه
چون تقریبا نسبت به قبل هیلی ازاد ترم چک نمیکنن که کجا هستم
پیچک جان تویه پستای اینستا گفتی وب قبلی داشتی که داستان و ماجرای شما و خان توش بوده. آیا هنوز هستش وبه؟
من دلم میخاد از داستان آشناییتون باخبر بشم
خب مطالبش پریده عزیزم حدودا دو سالی مطالب اونجا بود ولی هب بلاگفا همشو خراب کردذذذ
یا خداااااااااا
البته ماشاءالله عزیزم همیشگی بشین برا هم

چهار سال؟!!!!
اما کاش پدر گرامی زودتر رضایت میدادن. مزدوج شده بودین الان باید میرفتین تو فکر نی نی
توکل بخدا
نه بابا قصدم نیست تا ی سری برنامه ها ردیف نشده بچه بیاریم
من چجوری میتونم اینستای شما رو ببینم بعد از این؟
باز میکنم بعدا میتونید اکانت اینستا هم بسازید و مارو فالو کنید
منو عشقم امروز یکساله شدیم
شما چی؟
ما توی چهار سال هستیم
ایشالله همیشه هرجاا هستی خووووش باشید
ممنونم نیکا خودت چطوری
ددخمل چطوری کم پیداییی
چه نی نی هلویی!!! عکس های عروسی هم خیلی خوشگل بود. ما یه بار رفته بودیم خلخال توی هتل ساکن شدیم. بعد اون هتل تالار و رستوران داشت و هر شب عروسی بود. یه شب شوهر خواهرم و دوستش اجازه گرفتن که تو عروسی شرکت کنند. دوستش خیلی از تصور رقص عروسی خوشحال بود اصلا در حال رفتن به تالار حرکات موزونش شروع شده بود اما زهی خیال باطل. تو عروسی فقط کادوها را اعلام کردند و میوه و شیرینی خوردند. اون دو تا بیچاره هم خسته شده بودند. بعد معلوم شد که اصل عروسی را می رن توی باغ می گیرن.
سلام
نی نی واقعا ناز بود
اونجوری که لذت نداره بدون رقص ؟عروسی یعنی شادی واقعیییییی
ضد خال خوردن پس
عزیزم من عکس اون بچه رو دیدم تو اینستا
شاید مادرش راضی نباشه.کاش پاکش کنی
چرا باید راضی نباشه؟
خودش دید که داریم ازش عکس میندازیم...
مثلا اگه ی پزشک عکس خودش وً مریض کودکش رو بذاره به نظرت ایرادی داره؟من واقعا ایرادی نمیبینم
سلاااااااااام م م م م


به به پیچکی خانوم جان
حال شما؟
احوال شما؟
تولدت مبارک خانوووم
هرچند پساپس
ایشالا 120ساله بشی
من یادم بودااااااااااااا
اما تو نبودی دختره بد
ممنون بابت اینستا
سلاااام
شکر خدا مننظر وصالیم عزیزمممم
مرسی عشقم اگه یادت بود پس چرا نگفتی
خواهش میکنم عزیز دلممممم
بوس
نمیدونم قبلا بهت گفتم یا نه که حال و روزم تقریبا مشابه توئه...
اینکه مهرماهی هستیم
اینکه عاشقم... عاشق اولین مرد زندگیمم... بلاتکلیفم.... توی مراسمات و رفت و آمدای خواستگاری ، همه چیز بهم خورد... بخاطر مخالفتهای پدرم... پدرم مثله پدر شما برخورد تند و بدی داشت... ولی هنوز باهمیم و عاشقانه همدیگه رو دوست داریم... امشب که بیستم مهرماه هستش سالگرد اولین جلسه خواستگاریمون هستش... دلم خیلی گرفته پیچکی
اخی عزیزم
ایشالله که همه چی درست میشه عزیزم و بعد محرم و صفر میاد خواستگاری و همه چی درست میشه بوووووس
سلام پیچکی جان
بههههههه چه خوب حداقل اینستا رو باز کردی ازت بی خبر بودم بد بودااااا
من تقریبا خاموش میخوندمت. میگم تازه فهمیدم متولد پنجم مهرماه هستی.... با اجازت منم متولد چهار مهرم...
چقده ذوقیدم مهرماهیی هستی
سلام عزیزم
من هی میخوام بنویسم نمیشه نیمدونم چرا؟
خانوم روشن شدی حالا
هه هه پس ی روز تفاوت داریم عزیزمممم