توی خودم پیچیدم اینقدر استخونام درد میکنه و دلم پیچ میره که دلم میخواد سرم رو بکوبم توی دیوار...همه اینها به کنار حسابی عصبی هستم این سفر های کاری خان حسابی آکدلتنگیم رو زیاد کرده...اونقدری دردهای پریودیم زیاده که حتما باید دو تا مسکن بزنم...حالا مادرم رفته بیرون و یادش رفته بخره بعد دوباره رفت و داروخانه نداشت!!!الان حتی نمیتونم باهاش حرف بزنم هرچی میاد توی اتاقم بهش میگم برو بیرون حتی نمیتونم پاشم خودم برم....چه اوضاع مضحکیه